تا وقتی بچه ای نمی دونی چقدر داری ، وقتی بزرگ می شی تازه می فهمی که چقدر از دست دادی ،
آدم ها رو، بچه ها رو، دوست ها رو، لحظه ها رو . . .
امشب دلم گرفته ، مثل همه شب ها ، دیگه دلتنگی شده جزئی از زندگیم ، انگار اگه دلتنگ نشم یه چیزی رو از دست دادم ، انگار هر شب باید دلتنگ بشم برای گذشته ، آدمای مهربون ، بچه های همزبون و . . .
راستی کانون گرمی بود.
الان هدفون به گوشمه دارم آهنگ " پشت قاب شیشه ای " سیاوش رو گوش می دم ، دنیا انگار داره روی سرم خراب می شه ، وقتی این آهنگ رو گوش می دم دلم بدتر می گیره ، انگار منم مثل سیاوش پشت پنجره نشستم . . .
دارم با خودم فکر می کنم که چه شبهائی توی خیابونای این شهر قدم زدم ، چه شبهائی که با دوستام با فراغ بال از این خیابونها می گذشتم ، ای کاش همیشه بچه می موندم ، ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدم ،
ای کاش همیشه توی اون دوران می موندم ، ساده ، پاک ، اما حد اقل تنها نبودم . . .
خیلی تنها شدم ، اندازه یک دنیا دلتنگی دارم . . .
انگار بی کسی تمومی نداره ، انگار سردرگمی شده یه عادت کهنه ، دیگه اشکام بدون اراده میاد پائین ،
بعضی وقتها پاکشون می کنم که بتونم ببینم چی دارم می نویسم اما انگار نیازی به این کار نیست ، دستم خودش داره می نویسه ، می نویسه و می ره جلو . . .
انگار همین دیروز بود که صدای سوت حرکت قطارِ زندگی رو شنیدم ، یکی داشت می گفت آماده ، داریم حرکت می کنیم ، نمی گفت کجا می ریم و شرط می بندم هیچ کدوم از مسافرهای اون قطار هم نمی دونستن مقصد کجاست و هنوز هم نمی دونیم ، نمیدونند . . . ، راستی آخرش می رسیم به کجا ؟
الان آهنگ دفعه هفتم یا هشتم هست که داره می ره از اول شروع بشه ، اما دلم نمی خواد خاموشش کنم ، دلم به این خوشه ، انگار وقتی صدای سیاوش رو می شنوم زمان متوقف می شه ، انگار دیگه گذشت زمان رو حس نمی کنم . . .
خدا عمرش بده ، حد اقل این یه نفر هست که منو یاد گذشته می اندازه ، نه خیلی دور بلکه منو یاد همین سه یا چهار سال پیش می اندازه ، انگار همین دیروز بود ، همه چیز جلوی چشمم هست و آدما هنوز جلوی صورتم هستند . . .
راستی کانون گرمی بود ، حیف که دست تقدیر همه چیز رو از آدم می گیره و اونجوری که دلش می خواد زندگی رو تزئین می کنه ، حتی اگر تو نخوای . . .
خوب دیگه من باید برم به دنیای مادیِ امروز ، باید بخوابم چون فردا باید برم دانشگاه ، خسته شدم از یکنواخت شدن زندگی ، دیکه هیچی مثل اون قدیما نیست ، دلم تنگ شده اما چاره ای نیست باید تحمل کرد . . .
|